English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1386 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
inherit U وارث شدن از دیگری گرفتن
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
supersede U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseded U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseding U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersedes U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
eep U گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
redirects U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirected U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirecting U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
backgrounds U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
background U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
redirect U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
personify U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personifies U رل دیگری بازی کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
assume U بعهده گرفتن
assumes U بعهده گرفتن
To undertake . To take on. U بعهده گرفتن
to take in hand U بعهده گرفتن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty . U مسئولیتی را بعهده گرفتن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
undertaken U بعهده گرفتن قول دادن
undertake U بعهده گرفتن قول دادن
undertakes U بعهده گرفتن قول دادن
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribes U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
transcribing U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribed U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
third U به دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
another U دیگری
tother U دیگری
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
heteronomous U پیروقانون دیگری
at second hand U از قول دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
others U متفاوت دیگری
other U متفاوت دیگری
at another time U در زمان دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
consecutively U یکی پس از دیگری
onother's money U پول دیگری
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
impersonify U بجای شخص گرفتن
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
i had no a U چاره دیگری نداشتم
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
one country or another U این یا یک کشور دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
it is of a different kind U قسم دیگری است
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
assumpsit U تقبل دیون دیگری
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
another U کسی [چیز] دیگری
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
one after a U یکی درپی دیگری
transplant U درجای دیگری نشاندن
transplanted U درجای دیگری نشاندن
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
detinue U ضبط مال دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
release U اعراض از حق به نفع دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
alternately U تغییر از یکی به دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
converts U تغییر چیزی به دیگری
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
transplants U درجای دیگری نشاندن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
released U اعراض از حق به نفع دیگری
global U را با دیگری در متن عوض میکند
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
pur autre vie U برای مدت عمر دیگری
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
are these a more apples U هیچ سیب دیگری هست
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com